اینجا شهر نام آشنای توست، اینجا میعادگاه عاشقان ولایت است و امروز در مصلی جمعه شهر غلغله ایست، نگاه کن؛ نگاه کن که در چهلمین روز از کوچ آسمانی مادرت ، در اربعین مادر بصیر مازندران، بانو فاطمه سیلاخوری، نگاه کن که همه آمده اند، از مسئول و غیر مسئول. از جوانانی که فقط با سریال سیمرغ، تو و آرمانهایت را شناختند.
احمد جان! اینجا همه دل تنگ مادراند، مادری که فقط مادر تو و محمد نبود، بلکه امید و چراغ راه همه مادران دیار علویان بود. مادری که وقتی لب به سخن می گشود، گوهر کلامش زیور دل همه می شد.
سیمرغ بلند پرواز وطن ، امیر سرافراز میهن؛ احمد کشوری، هنوز مهر مادرانه مادرت که هم نام بی بی فاطمه زهرا است؛ زنده است.
عقاب تیز پرواز ایران؛ مردم این سامان امسال عید نداشتند هم به جهت شهادت مادر پهلو شکسته و هم در فراق مادری مخلص و شجاع چون بانو فاطمه سیلا خوری.
به تو و برادر شهیدت درود می فرستیم به خاطر داشتن مادری نجیب و عفیف و والا. مادری که در خانه قدیمی اش به روی همه باز بود. در این شهر یعنی سیمرغ، اربعین مادرت برپاست و همه آمده اند تا بگویند که اگر رفت جسمت از میانمان ولی هرگز عطر یاد و مهربانی هایت از خاطرمان نمی رود.
احمد و محمد جان، ای ققنوس های شیدایی، اینک شما به همراه مادر بر سر خوان بهشتید، سلام جمعمان را به او برسانید. بگویید شهر دلتنگ است، دلتنگ یک دیدار.
احمد جان! از زمین خاکی به شمای آسمانی، پیاممان این است، شفیعمان باشید.
متن نوشته شده و خوانده شده مجری در مراسم اربعین مادر شهیدان کشوری بوده است.
سلام ما به لبخند شهیدان